سرانجام طاهره پس از سه سال به قزوین بازگشت. در قزوین پدر طاهره تلاش کرد تا وی را از آئین باب منصرف کرده و به خانه شوهر سابقش بازگرداند. این تلاش ناموفق بود. ولی دامنه اختلافات خانوادگی در میان خانواده برغانی به طاهره و شوهرش خاتمه نیافت. اختلاف میان ملاعلی (عموی کوچکتر طاهره که بابی شده بود) با برادران بزرگترش شدت یافته بود. شوهرخواهر طاهره و برادرش (که به تازگی او هم بابی شده بود) در سوی دیگر اختلافات بودند.
از طرفی با ورود طاهره به قزوین، درگیریهای عمومی نیز در این شهر فزونی یافت. اصولیها و در راس آنان خانواده پدری طاهره از تریبون منابر به تبلیغ وسیع علیه بابیها پرداختند و مردم را از معامله با آنان منع کردند. این احکام به تدریج منجر به درگیریهایی در بازار قزوین شد. به تعبیر امانت جنگ حیدری و نعمتی در شهر قزوین حاکم شد.
اندکی بعد پدرشوهر سابق طاهره که رهبر مذهبی شهر شمرده میشد، در مسجد و هنگام عبادت مورد حمله یک فرد بابی قرار گرفت و کشته شد. در قزوین شایع شد که طاهره در ترور عمویش دست داشتهاست.همسر سابق طاهره، ملا محمد تقی وی را متهم به صدور فرمان قتل کرد. در نتیجه حاکم قزوین او را زندانی کرد، ولی طاهره موفق شد با کمک زنان بابی دیگر، از زندان بگریزد و به تهران برود. اگرچه طاهره اندکی بعد در بدشت فعالیت مسلحانه را نیز مجاز اعلام کرد، ولی صبیر آفاقی دست داشتن او در هر گونه عمل خشونت آمیز بر علیه اعضای خانواده خود را نامحتمل دانستهاست. عباس امانت نیز با قاطعیت هرگونه نقش یا اطلاع طاهره را در این ترور رد میکند،ولی حمید دباشی نتیجهگیری امانت را «شتابزده» ارزیابی میکند. وی در ادامه میافزاید:
« قره العین میتوانسته، به دلایلی کاملا قابل توجیه برای هدف انقلابیش، دستور ترور ملا تقی را، که مزاحمترین دشمن شیخیه و بابیه در قزوین بود، داده بوده باشد. ولی همانند هر ارتباط پنهانی دیگری در یک ترور سیاسی، هیچ راهی برای اطمینان له یا علیه آن وجود ندارد. »
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:
,
توسط امیررضا و پوریا |